منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

بـا تـوگـويـم ميهنــم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم آسمـانـت را پُـلِ پـروازِ سُنبـل مـی کنـم در سـرِ پيـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل مـی کنـم جـاودانـه ميهنـم اين بـار هـم مـی سـازمـت چون درفـش کـاويـان هر جای می افرازمت همچـو رستـم می کَـنم ديـو پليـدی را ز جـای چـون فـريـدون شـوکـت ديـريـنه می پـردازمت با تـو مـام ميهنـم ديـرينه پيمـان می کنـم گـر که ايـرانـم نبـاشـد، تـرک ايـن جـان می کنم همچـو آرش بر پَـرِ البـرز جـان بـر کَـف بـه پـای کوهسـاران را پُـر از آواز ايــران می کنم بـا تـو گـويـم ميهنـم اين بـار هـم گـل می کنم با تـو گـويـم ميهنم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
ایران جاویدان

سهراب...

گفتی چشمها را باید شست                  شستم

گفتی جور دیگر باید دید               دیدم

گفتی قایقی باید ساخت ...              ساختم

گفتی چترها را باید بست      زیر باران باید رفت

گفتی دوست را زیر باران باید دید          عشق را زیر باران باید جست

و چه زیبا و دلنشین گفتی     چـه عمیـق و عارفـانه گـفتی

یکی جایی گرفت حرفاتـو       مگـه بــرا اهــل دلــا نگفتی

چترها را بستم، نقاب ها را برداشتم، زیر باران رفتم، زیر یک حمام بارانی، دوست را زیر باران دیدم، زیر بارانی که می شوید پیرایه های همه کس، عشق را زیر باران جستم، اما ...

و باز می گویم که چه زیبا و ژرف گفتی سهراب




برچسب ها : سهراب, شاعران بزرگ ايراني, ,

موضوع :
سهراب سپهري ,  , 

حكيم ابومعين ناصر بن خسرو حارث قبادياني (481 - ‌394)‌ تا حدود 40سالگي در بلخ و در دستگاه دولتي غزنويان و سپس سلجوقيان به سر برد. ولي اندك اندك آن محيط را براي انديشه خود تنگ يافت و در پي درك حقايق به اين سوي و آن سوي رفت تا اين كه در چهل سالكي به دليل خوابي كه ديده بود عازم كعبه شد. پس از يك سفر هفت ساله كه چهار بار سفر حج و سه سال اقامت در مصر مركز خلافت فاطمي را در خود داشت به مذهب اسماعيليه گرويد و به عنوان حجت جزيره خراسان راهي موطن خود شد. بقيه عمر ناصرخسرو در يك مبارزه بي‌امان عقيدتي گذشت و اگر چه از هر نوع آسايشي محروم شد اما شعرش پشتوانه‌اي يافت كه در ادبيات فارسي بي‌نظير بود. متعصبان آن روزگار حضور ناصرخسرو در بلخ را برنتافتند و او را با تهمتهاي بدوين، قرمطي، ملحد و رافضي از آن سرزمين به نيشابور و مازندران و سپس يمكان بدخشان آواره كردند.

شعر او شعري است تعليمي و اعتقادي و برخوردار از پشتوانه عميق معنايي و از اين رو مي‌توان او را نقطه مقابل شاعران دربار غزنويان و سلجوقي دانست، البته ديوان او از مدح خالي نيست، ولي اين ستايش‌ها كه در حق خليفه فاطمي مي‌باشد خود نوعي مبارزه است آن هم در محيط خطر خيز خراسان.

ولي نبايد از نظر دور داشت كه اين گرايش شديد محتوايي شعر ناصرخسر را از بعضي بدايع هنري و ظرايف شعري دور نگه داشته و به بعضي از قصايد او يك رنگ خشك تعليمي زده است. زبان او نسبت به ديگران كهن‌تر حس مي‌شود و شباهتي به زبان دوره ساماني دارد. ناصر اگر چه در تصويرگري شاعري تواناست اما سنگيني محتواي شعرش مجالي براي خودنمايي اين خلاقيت‌هاي او نداده است و در جاهايي كه اين سنگيني كمتر است و شاعر بيشتر قصد توصيف دارد تا تعليم، توانايي او سخت آشكار مي‌شود و به ويژه در محور عمودي خيال و ساختمان شعر از ديگران توانمندتر ظاهر شده است. به هر حال شعر او زيبايي شناسي خاص خود را دارد ممكن است در چشم ادباي محفلي كه در هر شعري در پي صنايع بديعي و سلامت كلام هستند موقعيت چنداني به دست نياورد ولي براي آنان كه بيشتر در پي غرايب مي‌گردند پر است از چيزهايي كه در شعر ديگران نمي‌توان يافت.




برچسب ها : ناصر خسرو, شاعران بزرگ ايراني,

موضوع :
ناصر خسرو ,  , 


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 57 صفحه بعد

دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ